زنده‌یاد استاد اسوار، پاسخی به نیاز زمانه

آیین وداع با پیکر زنده‌یاد موسی اسوار، عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، چهارشنبه پنجم شهریور ۱۴۰۴ در محل فرهنگستان برگزار شد. در این مراسم جمعی از اعضای فرهنگستان، ادیبان، شاعران، نویسندگان، مترجمان، خانوادۀ استاد و دوستداران و شاگردان ایشان حضور یافتند تا یاد و خدمات علمی و فرهنگی ایشان را گرامی دارند.

مراسم با تلاوت آیاتی چند از قرآن مجید آغاز شد و پس از آن ویدیویی کوتاه از یکی از سخنرانی‌های علمی و فرهنگی استاد پخش گردید. این مراسم فرصتی بود برای یادآوری جایگاه استاد اسوار در ادبیات فارسی و عربی و نقش او به‌عنوان پلی میان دو فرهنگ.

ازجمله حاضران در این مراسم می‌توان به غلامعلی حداد عادل، ژاله آموزگار، علی‌اشرف صادقی، محمود عابدی، مسعود جعفری‌جزی، امید طبیب‌زاده، مریم حسینی، محمدرضا ترکی، موسی بیدج، علی‌اصغر محمدخانی و خانوادۀ زنده‌یاد اسوار اشاره کرد.

استاد اسوار، ادیبی نجیب بود

امروز روزی تلخ و سخت برای فرهنگستان است. یاد و درگذشت استاد اسوار را به خانوادۀ محترم ایشان، دوستان و همکارانشان در فرهنگستان و دیگر مراکز فرهنگی تسلیت عرض می‌کنم.

وی به رابطۀ تاریخی ادبیات فارسی و عرب اشاره کرد و گفت که استاد اسوار پاسخی به نیاز زمانه بود. استاد در کربلا متولد شد و در همان‌جا تحصیل کرد و در محیطی عرب‌زبان رشد یافت. زبان عربی را با گوش جان آموخت و همین باعث شد پلی میان ایران و جهان عرب شود.

حداد عادل افزود که استاد اسوار نه تنها بر ادبیات کهن و معاصر عرب مسلط بود، بلکه در زبان‌شناسی و پاسداری از زبان فارسی نیز فعالیت چشمگیری داشت. حضور او در صداوسیما و شورای عالی ویرایش و همچنین مجموعه ۳۰۰ قسمتی «فارسی را پاس بداریم» نمونه‌ای از خدمات اوست. شخصیت اخلاقی استاد نیز مثال‌زدنی بود؛ او نه حرص مال داشت و نه حرص مقام، اما حرص علم داشت و از آموختن سیر نمی‌شد.

وی همچنین گفت:

در طول صد سال گذشته بسیاری از خاندان‌های متدین ایرانی که عشق و علاقه به اهل بیت علیهم‌السلام داشتند، عاشقانه برای زندگی در مجاورت عتبات عالیات به عراق مهاجرت کردند. استاد اسوار در عراق در کربلا متولد شد و طبیعتاً زبان عربی را مانند همه مردم عراق آموخته بود و از این طریق به ایران آمد. او پلی میان ایران و کشورهای عربی شد و همواره مرجع مطمئنی برای اهل ادب و پژوهش بود.

زنده‌یاد اسوار، شخصیتی بی‌نظیر بود

جای خالی استاد اسوار در شورای فرهنگستان به روشنی احساس می‌شود. استاد اسوار، شخصیتی کم‌نظیر در فرهنگ ما نبود؛ بلکه حقیقتاً شخصیتی بی‌نظیر بود. شاید در تاریخ گذشته نمونه‌هایی از ایشان داشته‌ایم، اما در روزگار معاصر دیگر چنین شخصیتی شکل نگرفته است. همین امر نشان می‌دهد که چه فقدان بزرگی برای زبان فارسی و فرهنگ ایرانی رخ داده است.

ایشان نه‌تنها بر زبان عربی فصیح تسلط کامل داشت، بلکه به گونه‌های گفتاری این زبان نیز آگاه بود و همچون زبان مادری به‌راحتی تکلم می‌کرد، می‌فهمید و به‌کار می‌برد. علاوه بر این، بر ادبیات کلاسیک عرب نیز تسلط داشت و از ادبیات معاصر عرب دانشی عمیق اندوخته بود؛ دانشی که کمتر در محافل دانشگاهی ما یافت می‌شد.

امیدوارم بتوانیم یکی از ویژگی‌های فرهنگی استاد را به‌درستی بازشناسی کنیم. او آگاه بود که آشنایی با زبان و ادبیات عرب تنها آشنایی با یک زبان بیگانه یا زبان کشور همسایه نیست، بلکه بسیار فراتر از اینهاست. چه بخواهیم و چه نخواهیم، بخشی از فرهنگ و هویت خود را وامدار زبان و ادبیات عربی هستیم و استاد به‌درستی بر این نکته تأکید داشت.

ازجمله آثار ارزشمند ایشان ترجمه‌هایی است که از زبان عربی بر جای گذاشتند. به‌ویژه دو گزیده مهم از اشعار متنبی که در یکی از آن‌ها با انتخابی آگاهانه و سلیقه‌ای دقیق، منظومه‌ای از اشعار را برگزید و تفسیر و ترجمه‌ای ارائه داد که چیزی فراتر از یک برگردان ساده بود؛ نوعی پیوند میان دو فرهنگ و دو جهان که در گذشته بیشتر بر اختلاف آن‌ها تأکید می‌شد، اما استاد بر دوستی و عشق میانشان انگشت نهاد.

اهل ترجمه می‌دانند که معمولاً مترجم‌ها میان دو زبان رفت‌وآمد می‌کنند، اما زبان مقصد را بهتر می‌دانند. در کار استاد اما ماجرا متفاوت بود. او به زبان مبدأ، یعنی عربی، چنان مسلط بود که ترجمه‌هایش به فارسی چیزی باورناپذیر می‌نمود.

دیروز صبح وقتی خبر درگذشت استاد را در فضای مجازی خواندم، برایم بسیار دشوار و سنگین بود. امید داشتم شایعه‌ای بیش نباشد، چرا که بارها اخبار نادرست منتشر می‌شود. اما متأسفانه حقیقت داشت. یکی از دوستان که در اصفهان حضور داشت برایم نوشت: «آرزو داشتم این خبر دروغ باشد» و دقیقاً همان احساسی بود که من داشتم.

کاش از میان دو آفتاب، آنکه طلوع کرده بود خورشید می‌ماند و آنکه غروب کرده بود نهان نمی‌شد. وقتی خبر مرگ استاد به ما رسید، امید داشتم نادرست باشد، اما چون درست شد، چنان نفسم از گریه بند آمد که نزدیک بود جان از تنم برود.

مترجمی همراه و هم‌درد انسان

آشنایی من با استاد اسوار به سال‌های آغاز فعالیت «دانشنامۀ ایران و اسلام» بازمی‌گردد. خیلی زود رابطۀ کاری ما به رابطه‌ای دوستانه و خانوادگی نیز تبدیل شد و همین باعث شد ضایعۀ درگذشت ایشان برای من بسیار سنگین و تأثربرانگیز باشد.

استاد اسوار تسلطی کم‌نظیر بر زبان عربی داشت؛ نه‌تنها در زبان فصیح بلکه در لهجه‌ها و گونه‌های گفتاری نیز. در‌عین‌حال، زبان فارسی را به‌خوبی می‌شناخت و پلی میان دو فرهنگ بود. او جانشین شایسته‌ای برای سنت کهن ایرانیان در قرن‌های گذشته بود که بسیاری از بزرگان ما هم‌زمان در زبان و ادب فارسی و عربی تبحر داشتند.

به شعر علاقۀ فراوان داشت؛ چه شعر فارسی و چه شعر عربی، به‌ویژه شعر معاصر عرب. از شاعران بزرگ عرب همچون محمود درویش ترجمه‌هایی بر جای گذاشت. این ترجمه‌ها تنها انتقال واژه نبود، بلکه نوعی همدلی با رنج و مقاومت مردمی بود که در برابر ظلم ایستادگی می‌کردند.

استاد اسوار با روحی انسانی و شریف به ادبیات مقاومت توجه داشت و همین ویژگی او را از بسیاری دیگر متمایز می‌کرد. از فعالیت‌های مهم او حضور در شورای عالی ویرایش صداوسیما بود. در دهۀ ۶۰، با پیشنهاد استادان و مدیران وقت ازجمله مرحوم نجفی، احمد سمیعی گیلانی، حسن مرندی و دیگر بزرگان، این شورا شکل گرفت تا زبان و ادبیات برنامه‌های صداوسیما بهبود یابد. طبیعی بود که اصلاح کامل زبان در چنین دستگاه بزرگی ممکن نباشد، اما پس از مشورت‌ها تصمیم گرفتیم تمرکز شورا بر «اخبار» باشد؛ زیرا اخبار هر روز و چندین بار پخش می‌شد و تأثیر مستقیم بر زبان مردم داشت. سال‌ها کار این شورا ادامه یافت و استاد اسوار نقشی محوری در آن داشت.

ایشان تنها به جنبه‌های فنی زبان توجه نداشت، بلکه روح شاعرانه و حساسیت اخلاقی او همواره در انتخاب‌ها و ترجمه‌هایش حضور داشت. یادم می‌آید گاه اشعاری را به فارسی برمی‌گرداند که خود همچون تیرهایی از چله رها می‌شدند و بی‌واسطه بر جان انسان می‌نشستند.

امروز که جهان در برابر فجایع انسانی، ازجمله آنچه بر مردم فلسطین می‌رود، سکوت کرده است، بیش از پیش درک می‌کنیم که چرا استاد اسوار به ادبیات مقاومت این‌چنین دل‌بسته بود. او شاعر بود، مترجم بود، ادیب بود، و بیش از همه انسانی شریف که دغدغه انسانیت داشت. با فقدان او، ما نه تنها یک ادیب و مترجم توانمند را از دست داده‌ایم، بلکه یک انسان والا و همدل با رنج‌های انسان را نیز از دست داده‌ایم. یاد و نام او همواره در دل ما زنده خواهد ماند.

اسوار، پلی استوار میان دو فرهنگ فارسی و عربی بود

چون خبر درگذشت استاد اسوار از میان گذشت و درست آمد، ناباورانه و با اندوهی عمیق آن را دریافتیم. درگذشت ایشان ضایعه‌ای بزرگ برای خانواده محترمشان، برای جامعۀ علمی و فرهنگی ایران و برای همه دوستان، همکاران و شاگردانشان است.

استاد اسوار در طول زندگانی خویش عاشق ادبیات بود. اگر بار دیگر فرصت زیستن می‌یافت بی‌گمان باز هم ادبیات را برمی‌گزید. او پلی استوار میان دو فرهنگ فارسی و عربی ساخت و با علاقه و جدیت، هم در ادبیات فارسی و هم در ادبیات عربی پژوهش و تدریس کرد. از کودکی به شعر دل‌بسته بود و بعدها در مسیر حرفه‌ای خود با آثار بزرگانی چون متنبی و محمود درویش پیوندی عمیق برقرار کرد.

ایشان افزون بر تسلط بر زبان و ادب عربی، با زبان انگلیسی نیز آشنایی داشت و کتاب‌های متعددی را از عربی و انگلیسی به فارسی ترجمه کرد. از جمله کارهای ارزشمندش گزیده‌هایی از اشعار متنبی بود که در آن‌ها ترجمه‌های بدیع و سنجیده‌ای ارائه داد. حتی یک اثر سه‌زبانه از او به یادگار مانده است که متن عربی، ترجمۀ فارسی و برگردان انگلیسی را در کنار هم عرضه می‌کند. این اثر نمونه‌ای درخشان از دقت و سلیقه ادبی استاد در ترجمه است.

یاد دارم هنگامی که کتاب تازه او در سال گذشته منتشر شد، همان روز به خانه رفتم و بی‌وقفه مشغول مطالعه آن شدم. آنچه بیش از همه به چشم می‌آمد، عمق تجربه ویرایشی و پژوهشی استاد بود؛ تجربه‌ای بیش از دو دهه که در مقدمه‌هایش نیز انعکاس یافته بود.

در میان ترجمه‌های استاد، مرثیه‌های گوناگونی یافت می‌شود که به شیواترین شکل، اندوه انسانی را در برابر مرگ بازتاب می‌دهند. در یکی از آن‌ها چنین آمده است:

“از ما شمشیرها و نیزه‌ها مهیا می‌شوند، و مرگ بازمی‌گردد؛ اما یاد تو هرگز از زندگی محو نخواهد شد.”

این ابیات بازتاب همان اندیشه و احساس انسانی استاد است؛ انسانی فرهیخته، خردمند و عاشق ادبیات. یاد او نه تنها در آثارش که در دل‌های ما نیز زنده خواهد ماند.

مراسم با قرائت فاتحه و ذکر صلوات برای شادی روح استاد اسوار پایان یافت. و پیکر ایشان از فرهنگستان زبان و ادب فارسی به سمت قطعۀ نام‌آوران بهشت زهرا تشییع شد و با حضور جمعی از ارادتمندان به خاک سپرده شد.