گزارش نکوداشت هشتادمین زادروز بهاءالدین خرمشاهی

غلامعلی حداد عادل میگوید در کنار تنوع و تکثر کارها، بهاءالدین خرمشاهی پرکار و به تعبیری بیشفعال است. علیاشرف صادقی هم اظهار میکند: قبل از اینکه خرمشاهی بگوید، «حافظپژوهی» و «قرآنپژوهی» را نشنیده بودم. دکتر ثمره میگفت، ایشان متخصص «پژوهی» است.

به گزارش ایسنا، مراسم بزرگداشت هشتادسالگی بهاءالدین خرمشاهی، امروز (چهارشنبه، ۲۷ فروردینماه) با حضور افرادی چون غلامعلی حدادعادل، علیاشرف صادقی، محمود عابدی، حسین معصومی همدانی، محمدجعفر یاحقی، علی رواقی، حسن انوری، مهدخت معین، هوشنگ مرادیکرمانی، محمدرضا ترکی، محمدرضا نصیری و مسعود جعفری جزی درفرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزار شد.

خرمشاهی بیشفعال است

غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی با بیان اینکه حکم نقاش نهچندان ماهری را دارم که شتابزده میباید تصویری از شخصیت علمی و معنوی استاد خرمشاهی ترسیم کند، گفت: از بختیاری بنده این بوده در برههای از عمر خود با او مأنوس باشم و از آثارش بهرمنده باشم. ما هر دو متولد ۱۳۲۴ هستیم. آنچه میتوانم دربارۀ خرمشاهی عرض کنم این است که او ذهنی تنوعپسند و تنوعگرا دارد؛ برخی از افراد برحسب طبیعت مختلف  به تمرکز بر موضوعی علاقه دارند و متخصص یک رشته میشوند و برخی تنوع را بر تمرکز ترجیح میدهند و خرمشاهی اینچنین است. او تنوعپسنداست، ذهن دایرةالمعارفی دارد، به هر چیز دانستنی علاقه دارد و  دوست دارد بخواند و بداند و دربارۀ آن بنویسد.

او با بیان اینکه خرمشاهی هوش و استعدادی سرشار، حافظه نیرومند و ذوقی لطیف و قریحه شاعرانه و قلمی روان و دلنشین دارد گفتادبیات شارع اصلی کار اوست. فلسفه، ترجمه، فرهنگنگاری، حافظپژوهی، ویراستاری، واژهگزینی، نقد کتاب و نگارش مقالات در فنون مختلف، طنزپردازی وقرآنپژوهی از کارهای اوست و درضمن کتابدار هم هست. رشتۀ اصلی اوکتابداری است اما کمتر در باب کتابداری کار کرده  و اثر دارد؛ خرمشاهی کتابداری است که برخلاف کتابداران دیگر فقط با عنوان و جلد کتاب سروکار ندارد، او کتابداری است که به داخل کتاب و محتوای کتاب توجه دارد و داخل کتاب که خاکش دامنگیر بوده، او را از جلد کتاب فارغ کرده است.

 حداد عادل با تأکید بر اینکه در کنار تنوع و تکثر  کارها، خرمشاهی پرکار و به تعبیری بیشفعال است، گفتهرگاه به آقای خرمشاهی میگفتیم کی تماس بگیریم، میگفت شبها تا صبح بیدارم و اوایل صبح خوابم و ما یاد گرفتیم از بعدازظهر به بعد تماس بگیریم؛ به اصطلاح ساعتش غروبکوک بود و اختلاف ساعتی با ما داشتند. در حال خواندن مجموعهنامههای برگزیدۀ ایشان هستم که در آینده چاپ خواهد شد، خرمشاهی نامههای مفصلی  به منوچهر مرتضوی نوشته، اخوانیات و چیزهای دیگر که معلوم میشود ۲۰ سال پیش، خرمشاهی چقدر پرمشغله بوده و در آنجا اظهار خستگی میکند که کارها را سبک کردهام

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی با بیان اینکه اشتراکات زیادی میان او با خرمشاهی وجود دارد که از جانب خرمشاهی محبت بوده و از جانب خودش ارادت، گفت: وجه اشتراک علاقۀ مشترک و توأمان ما حافظ و قرآن بوده که در جاهایی تلاقی کرده است. خرمشاهی قرآن را ترجمه کرده و من از ترجمۀ قرآن او استفاده کردهام. خرمشاهی با ترجمۀ قرآن، این کار و قرآنپژوهی درایران امروز را پیش برد و این کار را روانتر و دلنشینتر کرد. نمیخواستمقرآن ترجمه کنم اما خرمشاهی اصرار داشت که ترجمه کنم. از من انکار و از او اصرار؛ به او میگفتم به این دلایل  خود را شایستۀ ورود به این عرصه نمیدانم اما ایشان خلاف نظر و تصور من را داشت و یکبار نامۀ مفصلی نوشته بود و استدلال آورده بود این کار را بکنم، بعد با خودم گفتم شاید خرمشاهی راست گفته باشد و شروع کردم و ایشان پیگیر ترجمه بود. خرمشاهی دوبار ترجمۀ بنده را از آغاز تا انجام خواند و اظهار نظر کرد و من هم از نظرات او استفاده کردم. از بزرگواری ایشان این بود که مترجم قرآن بود و فضل تقدم  و تقدم فضل داشت. در باب ترجمۀ بنده مطالبی گفتند که ممنون و شرمنده هستم و ایشان از اینکه ترجمهای را در عرض ترجمۀ خود ستایش کند، پرهیز نکرد. این از خصوصیات اخلاقی ایشان است.

حداد عادل سپس به اختلاف خود در فهم حافظ و قرآن اشاره کرد و گفت: سبک ترجمۀ من با سبک ترجمۀ ایشان متفاوت است و ایشان در ترجمۀ آیات کلام و تفسیری را  لحاظ میکند و من جور دیگری. بعد نکاتی را در ترجمه یادآور میشد در حالی که من آگاهانه آن جور ترجمه میکردم. اما اختلافنظر بنده و ایشان منجر به اختلاف ما نشد و دوستی و رفاقت و بهرهمندی برجای خود است. ایشان  تاریخ تولدم را بهتر از من به یاد دارند. دوستان را از یاد نمیبرند و خیلی محبت دارند. رواداری، سماحت طبع و وسعت نظر ازدیگر ویژگیهای اوستامیدوارم  ایشان صدساله باشند و ما هم باشیم و جشن بگیریم.

 خرمشاهی متخصص «پژوهی» است

سپس علیاشرف صادقی، استاد زبانشناسی و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با بیان اینکه خرمشاهی در ادبیات و علوم وابسته ذیفنون است، گفت: ایشان در چند زمینه، پژوهش کردهاند. «پژوهی» همراه قرآن و حافظ را ایشان وضع کرد. قبل از اینکه ایشان بگوید، «حافظپژوهی» و «قرآنپژوهی» را نشنیده بودم. دکتر ثمره میگفت ایشان متخصص«پژوهی» است. نبض جامعه در دستش بود و میدانست جامعه به چیزی نیاز دارد و در چند زمینه قلم زدند. کتاب «حافظنامه» و چندین کتاب مفید نوشت که آدم حیرت میکند؛ کتابهایی که هنوز طالب دارد

او ادامه داد: ترجمۀ قرآن او همچنان طالب دارد، برعکس ترجمههای دیگر قرآن، ترجمۀ ایشان با یادداشت و توضیح همراه استلابد ترجمۀ او بارها چاپ شده و نیاز مراجعان را برطرف کرده است. زمینۀ دیگر فعالیتهای او، فرهنگنویسی است؛ فرهنگی از زبان انگلیسی نوشتند که همت بالاییمیخواهد و آدم از اینکه در کنار کارهای دیگر این فرهنگ را نوشته، حیرت میکند. دربارۀ سعدی  کتاب چاپ کرده، دربارۀ خیام کتاب دارد، مقالههایبسیاری برای مجلات نوشته است و مینویسد. با مجلۀ ترجمان وحی که آقای نقدی درمیآوردند، همکاری داشتند و قرآن ترجمه کردند، با مجلۀ بخاراهمکاری دارند و سلسله نوشتههایی با عنوان قلمرنجه دارند.

صادقی با بیان اینکه خرمشاهی در زمینۀ واژهشناسی نیز کار کرده است، گفت: آقای خرمشاهی ابهام  را کنار زدند و کژتابی را ایجاد کردند. الانعدهای کلمه «کمبود» را  «ناترازی» میگویند، بگویید کمبود داریم. ایشان «کژتابی» را باب کردند. پیشتر ایهام و ابهام داشتیم، ابهام امری است طبیعی اما «ایهام» ابهام عمدی است و تعمد دارد. کژتابی را باب کرد که تفاوت دارد با ایهام.
علیاشرف صادقی با تأکید بر فعالیت خرمشاهی در رشتههای مختلف، گفت: حیرت میکنم، ایشان مثل ساعت کار میکرد و میکند، وقت را جوری تنظیم میکند که دقیقهها معین است چه کار کند. در دهۀ ۳۰ دانشجو بودیم؛ ایناعتقاد مطرح بود که برای هر کتابی که سعید نفیسی مقدمه بنویسد،  ناشرچاپ میکند و فروش میرود. میگفتند استاد نفیسی مقداری مقدمه دارد که فقط اسم کتاب و مؤلف خالی است و هرکسی رجوع میکند، او فقط جای خالی را پر میکند. استاد مجتبائی به سعید نفیسی ارادات داشت و میگفت در جلسات هفتگی که داشتیم و سؤال میکردیم و یکی اطلاع داده بود که برای کتاب مقدمه بنویسد، او پشت میز رفت و شروع به نوشتن کرد، دیدم قلم را زمین گذاشت و گفت کاغذم تمام شده است و بعد به او کاغذ دادیم و بعد نیم ساعت گفت، مقاله حاضر است، بیایید بگیریدناشری گفته بود، فلانی مقدمه بنویسد و شرط گذاشته بود و آقای خرمشاهی گفتند سهشنبه، ساعت۱۰ صبح مقدمه حاضر است و با خودم میگفتم چطور میشود میگوید در فلان ساعت زیرا ممکن است کاری پیش بیاید و گرفتاری باشد اما ایشان اینکار را میکرد. این ویژگی و توانایی را همه ندارند که بتوانند دقیقههای وقت خود را مشخصکنند که به چیزی بپردازند. آقای خرمشاهی میگفتمیخواستم کتابی را ترجمه گفتم و گفتم هر شب نیم ساعت کارهای دیگر راتعطیل میکنم و این کتاب را ترجمه میکنم و بعد از مدتی ترجمه این کتاب تمام شد.

محمود عابدی، مصحح و استاد زبان و ادبیات فارسی و عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نیز در این مراسم گفت: سخن گفتن دربارۀ شخصیتهای فرهنگی، آسان نیست و هرچه صحبت کنید باز میبینیدبسیاری از چیزها را نگفتهاید زیرا شخصیت فرهنگی دیریاب است، سخت شناخته میشود و به سختی تعریف میشود، باید خود آنها را دید.

 او با بیان اینکه میخواهد به خاطر اولین رابطهاش با خرمشاهی یعنی حافظ، دربارۀ حافظ سخن بگوید، اظهار کرد: حافظ شاعر بزرگ قرن هشتم، حدود ۷۰ سال زندگی کرد، نزدیک ۵۰ سال شاعری کرد و نزدیک ۵۰۰ غزلگفت و از روزگار خود مشهور بود. بعد هم در همه محافل ادبی حضور داشتو اغلب نویسندگان و تاریخنویسان از شعر حافظ برای زینت کار خوداستفاده کردهاند. بسیاری از شاعران ما گام در پی گامحافظ نهادند، اگرچهپیروز برنیامدند ولی حافظ بر آنها تأثیر داشت. در قرن حاضر نخستینکسی  که حافظ را دوباره زنده کرد، مرحوم قزوینی بود و هنوز ارزشهایتصحیح و یادداشتهای او، مفید و خواندنی و ضروری است. دربارۀتصحیح  حافظ، دیگران هم کارهایی انجام دادند، خانلری  در این زمینهکوشید، مرحوم دکتر عیوضی که آدم سوختهای بود حافظ را تصحیح کرد، مرحوم دکتر غنی هم کار شگرفی  کرد که هنوز هم خواندنی است و زوایاییافته او هنوز هم در حافظشناسی و حافظپژوهی تازه  استاطلاعاتبسیاری دارد و هنوز شیرینی سخن حافظ را ثابت میکند. آثار دیگری پدیدآمد از جمله احمدعلی بخارایی که  فرهنگ اشعار حافظ را نوشت و  کلیدواژهها و اشعار حافظ را توضیح داد. منوچهر مرتضوی، مکتب حافظ رانوشت که  تازگی فراوان داشت، با زبان خاص و گاهی نثر خاص، و عجیبآنکه کتاب را به مادرش تقدیم کرد که زبان فارسی نمیدانست. مرحوم دکترزرینکوب حافظ را به کوچههای شیراز کشاند و او را به زندگی واقعی نزدیککرد و هنوز «از کوچۀ رندان» خواندنی است  هرچند نثرش شاعرانه و گاهدشوار است.

عابدی خاطرنشان کرد: بعد از انقلاب، حافظ به دانشگاه راه یافت و جزءدرسهای دانشگاهی شد. جامعۀ دانشگاهی به دیوان حافظ و بهحافظ دیگرنیازمند بود. در این سالها کتابهای گوناگون منتشر شد، خطیب رهبرشرحی ساده و مختصر بر حافظ نوشت بیآنکه به زیبایی شعر حافظ اشارهکرده  باشد. دکتر هروی شرحی ساده نوشت و  شعر را به نثر تبدیل کرد، گویی میخواهد حافظ را به زبان دیگر ترجمه کند. کتاب خطیب رهبر، نفوذزیادی در جامعه کرد اما به خوانندگان شعر حافظ چیزی نداد. در همینسالها، «حافظنامۀ» خرمشاهی پدید آمد  که رابطۀ حافظ با معارف دینی راآشکار کرد،  مفاهیم کلیدی  و خاص  را تعریف کرد و در حوزۀ ارجاع بهمنابع و کتابشناسی، به کتابهای دست اول و منابع تازه ارجاع داده بود. اواصطلاحات کلامی را تعریف کرد و در حد خود کار بزرگی کرد.

 در ادامه مراسم حسین معصومی همدانی، مترجم و استاد تاریخ علم و عضوپیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نیز در سخنانی به جای خالیکامران فانی اشاره کرد و گفت: او کسی است که شایستگی صحبت کردندربارۀ خرمشاهی را دارد اما چندسالی است در مجالس شرکت نمیکند.

 او با اشاره به درگذشت علیرضا ذکاوتی قراگزلو، میخواهم درباره مفهومدوستی صحبتکنم و سپس به دوستی خود با خرمشاهی اشاره کرد و گفت: مدتهاست خرمشاهی را نمیبینم، گاهی تلفنی صحبت میکنیم در حالی کهزمانی دیدار ما بیشتر بود، الان شاید حس کنم دوست بیوفایی هستم اماخرمشاهی بخشی از وجود من است، موجود خارجی نیست که هرچند  وقتیک بار او را ببینم. دوستی که از حدی بگذرد، آن دوست چیزی در وجود آدمیمیگذارد که لازم نیست دیدار منظم وجود داشته باشندگاه برخی  تأثیربسیاری بر  شخصیت آدم دارند و شخصیت آدمها را شکل  میدهند و فکرمیکنم تأثیر خرمشاهی در دوستانش از اینجنس بوده است.

 معصومی همدانی در ادامه درباره شروع دوستی خود با خرمشاهی، جلساتعصرهای دوشنبه و «یومالعلما» در مرکز دایرةالمعارف تشیع سخن گفت

او خرمشاهی را پلی میان اهل ادب قدیم و اهل ادب جدید خواند و گفت: آغازشاعری او با شعر نو بود و او شاعری نوسرا بود. اولین مجموعۀشعر  او«کتیبه بر باد» در قالب نیمایی بود. در عین حال  خرمشاهی نقد معروفی برحافظ شاملو نوشت و بنیاد حافظ  شاملو را بر باد داد. خرمشاهی یک پایشدر عرصۀ قدیم و یکپایش در عرصۀ جدید بود.

 این نویسنده با اشاره به کتاب «ذهن و زبان حافظ» خرمشاهی گفت: سالیکه این کتاب منتشر شد، همه به سیاست فکر میکردند و کمتر کسی بهادبیات و میراث ادبی گذشته فکر میکرد. این کتاب بیهنگام و نابهنگام بود. برخی فکر میکنند وقت اینجور کتابها نیست. او نگاهی به حافظ داشت کهمتعارف نبود. نگاه ذوقی هم به حافظ داشتیم مثل کسانی چون دشتی

معصومی همدانی با اشاره به مقالۀ «حافظ و اسلوب هنری قرآن» خرمشاهی، گفت: کمتر کسی میتوانست آن را بنویسند. احمد مهدویدامغانی در دایرةالمعارف تشیّع خرمشاهی را مؤاخذه میکرد  که چرا حافظرا  مقدم بر قرآن آوردی. کتاب «ذهن و زبان حافظ» کتاب مهمی بود و  آن نوعنگاه را که از روی نادانی، نگاه شاملو و نگاه عجیب و غریب به حافظ بود، نفی میکرد. همچنین نگاه جدیدی را پیشنهاد میکرد که نه از نوع نگاه شاملوبود و نه نگاه قدمایی.

محمدجعفر یاحقی، استاد زبان و ادب فارسی و عضو پیوستۀ فرهنگستانزبان و ادب فارسی، هم با اشاره به سخنان معصومی همدانی درباره تأثیرخرمشاهی بر دوستانش، گفت: خرمشاهی دوستان اویسی بسیار دارد و درشهرستانها، خیلیها دلشان میتپد برای دیدن روی خرمشاهی.

او با بیان اینکه تقریباً همسن خرمشاهی است، گفت: نبینید که خرمشاهی بهعصا تکیه کرده و من قبراق هستم؛ ایشان از وجود خودش خرج کرده و منبیکاره بودهام

یاحقی سپس با بیان نحوهٔ آشنایی خود با خرمشاهی گفت: با نام خرمشاهیدر مجلات آشنا شده بودم. آن زمان مجلهٔ «الفبا» به شهرستان میآمد کهشش شماره بیشتر منتشر نشد و کسانی چون غلامحسین ساعدی و بهآذینودر آن مینوشتند.

او  با بیان اینکه خرمشاهی خوب ترجمه میکرد و خوب نقد مینوشت، گفت: آقای خرمشاهی نقدی که به «حافظ» شاملو نوشتید، دلم را خنک کرد. آقایشاملو تو را چه به حافظ و فردوسی! آن زمان شاملو بت بود، شخصیتی کهنمیشد بر دامن کبریایی او گردی  نشاند، اما خرمشاهی پتهٔ او را روی آبانداخت. دلم خنک شد. بعدها به فردوسی پرداخت  اما دلم بهخاطر نقدی کهبرای شاملو نوشتید خنک بود

یاحقی  در ادامه با اشاره به رشتهٔ اولیه خرمشاهی یعنی پزشکی گفت: چهخوب شد که پزشکی نخواندید. بعد از پزشکی سراغ کتابداری و سپسادبیات رفت. او گمشدهای داشت، گمشدهاش کتاب بود. از جلد ادبیات دورشد تا اصل ادبیات را کشف کند.

او با تأکید بر اینکه خرمشاهی خودش را در ادبیات پیدا کرد، خاطرنشان کرد: اگر خرمشاهی به رشتهٔ ادبیات نمیرفت، الان چه وضعی داشتیم؟ دنیایترجمه یک مترجم بزرگ کم داشت. دنیای نقد یک منتقد سرشناس کم داشتکه بتواند با شاملو و گلشیری دربیفتد، خرمشاهی آن زمان بتشکنی کرد. اگرخرمشاهی پزشک میشد، خیلی چیزها کمتر داشتیم. خوشحالم کهخرمشاهی به پزشکی نرفت و خودش را در ادبیات و کتاب پیدا کرد و از زبانفارسی صیانت کرد و زبان فارسی به امثال خرمشاهی پشتگرم است.

 در ادامه مراسم بهاءالدین خرمشاهی با گریه و بغض به حاضران خوشامدگفت و اظهار کرد: حاضران برای جاذبه دوبارهٔ علمی فرهنگستان زبان  و ادبفارسی اینجا هستند نه برای وجود شکسته و بستهای چون من. گریه میکنم؛ یکی از روی شوق و دیگر پرکاریام که نصف عمر را تلف کردم به هیچ و پوچ.

او سپس از سخنرانان تشکر کرد و گفت: من دانشآموز پیری بیش نیستم، سخنرانان تصویر ایدهآلی از من ارائه دادند که نمیدانم چقدر واقعی  است. از همه سخنرانیها حیران شدم، از خود سخنرانان نیز حیران شدم که وقتگرانمایه خود را گذاشتند،  این از بخت بنده است.

 او در پایان غزلی از خود خواند و در توضیح آن گفت: من برای مرگ خودم کهچندان هم دور نیست، مرثیهای را به احتیاط نوشتم که نام نداشت و عارفپسرم گفت نامش را بگذار «غزل خداحافظی».

منبع: ایسنا