
نهم بهمنماه نشست علمی «سیاستهای زبانآموزی دورۀ ابتدایی» در فرهنگستان زبان و ادب فارسی با حضور سرگروههای دورۀ ابتدایی استانهای تهران، البرز و شهرستانهای تهران برگزار شد.
در ابتدای این نشست حسین قاسمپور مقدم، مدیر گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی، ضمن خوشامدگویی به حاضران گفت: مشکلاتی که در آموزش و زبانآموزی وجود دارد از عهدۀ نهاد آموزشوپرورش یا دفتر تألیف کتابهای درسی یا فرهنگستان زبان و ادب فارسی برنمیآید و یک عزم ملی لازم است تا در جلساتی که برگزار خواهد شد بخشی از این مسائل را بررسی کرده و بتوانیم به مسئولان این بخش کمک کنیم.
ایشان افزود: آموزش زبان فارسی نکتۀ مهمی در آموزش ابتدایی است. در پایۀ اول دبستان، فارسی را برای خود فارسی و ارکان الفبا آموزش میدهیم و در پایۀ دوم هم به آن میپردازیم اما به نظر میرسد از پایههای بالاتر زبان بهعنوان ابزار یادگیری موردتوجه قرار نمیگیرد و فقط در زنگ فارسی به بخشهایی از آن عنایت داریم. به همین دلیل این نشست را به سیاستهای زبانآموزی در دورۀ ابتدایی اختصاص دادیم تا طی برنامههایی که برای شما تدارک دیده شده، مطالبی را دربارۀ اهمیت آموزش زبان فارسی در دورۀ ابتدایی، اهمیت نوشتن، زبان فارسی و هویت فرهنگی و راهبردهای تقویت مهارت خواندن در دانشآموزان ارائه دهیم.
سپس غلامعلی حداد عادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی گفت: صحبتهای من صحبتهای تخصصی نیست. چون نه معلم ابتدایی بودم و نه در حوزۀ تخصصی آموزش ابتدایی کارکردهام. بر اساس تجربۀ چند ده سالۀ خودم در سازمان پژوهش، دفتر برنامهریزی و تألیف و شورای عالی آموزشوپرورش نکاتی را عرض میکنم.
به اعتقاد بنده درس فارسی، درس اصلی دورۀ ابتدایی است. هستۀ مرکزی آموزش ابتدایی درس فارسی است. رابطۀ درس فارسی با درسهای دیگر رابطۀ عرضی و افقی نیست. فارسی مقدم است بر درسهای دیگر. اینکه میگویم فارسی مقدم است منظورم این است که دانشآموز تا فارسی را یاد نگیرد درس دینی را هم نمیفهمد. موفقیت در درس فارسی، کلید موفقیت در درسهای دیگر است. میخواهم بگویم اگر کسی فارسی نداند جغرافی، ریاضی و دیگر درسهای او ضعیف است. یعنی ضعف در فارسی ضعف در همۀ دروس است. همۀ کشورها همینگونه هستند. در کشورهای عربی، زبان عربی نسبت به بقیۀ درسها همین وضع را دارد. در کشورهای آمریکای لاتین اگر کسی زبان اسپانیولی نداند، نمیتواند درسهای دیگر را بفهمد. بنابراین زبان رسمی، زبان اصلی آموزش است.
اینکه این جلسه را تشکیل دادیم برای مسئلهای مهم است و باور ما این است که اگر ما در دبستان و قبل از دانشگاه زبان فارسی را خوب آموزش دهیم و ذوق و شوق ادبیات را در دل کودکان و نوجوانان ایجاد کنیم بسیاری از مشکلاتی که در جامعه با آن روبرو هستیم، اصلاً پیش نمیآید.
بنده بعدازاین توضیح کلی خدمتتان عرض میکنم در تدوین کتاب درسی و در آموزش زبان فارسی در دورۀ ابتدایی باید توازن و تعادلی بین ادبیات و زبان سنتی و کهن و زبان امروز به وجود بیاید. تا اواخر دورۀ قاجار در آموزش فارسی ابتدایی سبک خاصی وجود داشت و خیلی غلیظ بود. هزار سال پیش کلیلهودمنه کتاب آموزشی بود. الفبا را یاد میگرفتند بعد سراغ کلیلهودمنه میرفتند. در قرن هفتم که گلستان تألیف شد کتاب گلستان جای کلیلهودمنه را گرفت. از زمان تألیف گلستان تا حدود سال ۱۳۰۰ تقریباً هرکس فارسی یاد گرفته و فارسیدان شده و ادیب شده سر سفرۀ سعدی نشسته و گلستان تناول کرده است. گلستان برای فارسیآموزان مثل شیر مادر میماند برای بچه. در همۀ آفاق فارسیزبان مانند هند، آسیای میانه، آسیای صغیر، ترکیۀ امروز و … وقتی میخواستند فارسی یاد بگیرند، گلستان میخواندند.
از کتابهایی که برای درس فارسی مدارس به سبک سنتی تألیف شده کتاب فرائدالادب میرزا عبدالعظیم خان قریب است. قبل از اینکه روش باغچهبان در مدارس باب شود، فرائدالادب درس میدادند. در سالهای اخیر بنیاد موقوفات افشار فرائدالادب را به شیوۀ امروزی چاپ کرده و این کتاب برای معلمان ابتدایی مفید است.
باید از افراطوتفریط دوری کرد. برخی میگویند این لغات و کلمات و عبارات قلمبهسلمبه و نثر مسجع و مفاهیم قدیمی را چه کسی میخواند، اینها را از کتاب درسی حذف کنند و ادبیات و زبان امروزی در کتاب درسی باشد. در این کار باید از افراطوتفریط دوری کرد. اولاً باید تصدیق کرد که زبان پدیدهای در حال تحول است. امروز کسی به سبک سعدی نمیتواند نامه یا مقاله بنویسد. این سبک به ذائقۀ امروزیها خوش نمیآید. ولی نمیشود از این پیشینه و گذشته صرفنظر کرد. یعنی کمال مطلوب این است که مایههای قوت را از این هزار سال سنت بگیریم و تحول امروزی را هم بفهمیم. استادان درجۀ اول، نویسندگان توانای امروز ما کسانی هستند که یکچشمشان به ادبیات کهن بوده و یکچشمشان به ادبیات معاصر. ترکیب و تألیف این دو باهم کار درستی است.
رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی ادامه داد: شعر را نمیتوان از زبان فارسی و فرهنگ ایرانی جدا کرد. از آموزش شعر غفلت نکنید. شعر جوهر فرهنگ ایرانی است. فرهیختگی در ایران مستلزم آشنایی با شعر بوده است. شما شعر را دستکم نگیرید و حفظ شعر را هم دستکم نگیرید. اگر فرصت بود ساعتها راجع به بهرۀ نثر از شعر میگفتم. کسی که اشعار بسیاری بداند زیبایی شعری که در ذهنش انباشته شده ناخودآگاه و بیاراده به قلمش میآید. از شعر غفلت نکنید.
حداد عادل در ادامه گفت: دستور زبان را هم دستکم نگیرید. این را به شما بگویم، شما بهتر از من تجربه دارید، ذهن بچهها فوقالعاده قانونمند است. دورۀ ابتدایی دورۀ کاملاً مناسبی است برای اینکه پایههای دستور زبان را محکم کنید. البته دستور زبان را اینقدر غلیظ و سخت نگیرید که بچه رمیده شود. ولی غفلت هم نکنید. دستور زبان اسکلت ساختمان زبان است.
حداد عادل در ادامه با اشاره به نکات قابلتوجه در آموزش دورۀ ابتدایی افزود: درس فارسی ملحقاتی دارد. یکی از این ملحقات، خط است. خط جلوه و چهرۀ مکتوب زبان است. یعنی اینکه ما حرف میزنیم صورت ملفوظ است وقتی میخواهیم بنویسیم میشود خط. پس لازمۀ آموزش فارسی، یادگرفتن و نوشتن به خط خوش است.
دوم املا است. سوم انشا است. انشا را مهم بدانید. انشا یک درسی است که کارگاه اجرای همۀ چیزهایی است که دانشآموزان در درس فارسی یاد گرفتهاند. واژگان، صرف، نحو، جملهپردازی، شعر، ظرافتهای ادبی، تخیل، املا و خط؛ همۀ اینها در انشا ظهور و بروز پیدا میکند. انشا را مهم بدانید.
سخنوری هم مهم است که بچهها را به حرف زدن وادار کنید تا حرف بزنند. اجازه دهید بچهها حرف بزنند. بالاتر از انشا سخنوری است. در انشا میتواند تأمل کند و جمله بنویسد ولی اگر سخنور توانایی شد گویا بیدرنگ انشا مینویسد، بدون توقف.
او در ادامه گفت: از الزامات موفقیت در کار زبانآموزی، کتابخوانی و وجود کتابخانه است. به همکارانتان بگویید تا جایی که میتوانند دانشآموزان را به کتاب خواندن تشویق کنند. بچه بعد از یادگیری فارسی باید با رجوع به کتابهای دیگر سر ذوق و شوق بیاید. در مدرسه باید حتماً کتابخانه باشد.
حداد عادل در ادامۀ سخنان خود به جوانب دیگری در آموزش دورۀ ابتدایی اشاره کرد: برای همۀ درسها کتابهای جنبی هست الا درس فارسی. در کتابفروشیهای درسی برای درس ریاضی و تاریخ و … دستهبندی و خلاصهبندی کردهاند و ابداعات و ابتکارات داشتهاند اما کمتر سراغ زبان میروند. این ضعف است. من در کتابفروشیهای کشورهای دیگر دیدهام که به بخش آموزش زبان، قفسهای بزرگ اختصاص دادهاند و برای انواع سطوح از اول ابتدایی تا آخر کتابهای تمرینی، بازیهای زبانی، مسابقه و … برای تقویت زبان ملی مشاهده میشود. اینها غیر از کتاب درسی است. در کشورهای اروپایی من دیدهام که برای آموزش زبان، کتابهای بازی دارند و مسابقه برگزار میکنند. در ایران هم بهتازگی بازی با کلمات و واژهسازی باب شده است و نرمافزارهایی درست کردهاند. اینها ذهن را فعال میکند. از این بازیهای زبان غافل نشوید که دانشآموز را سر ذوق و شوق میآورد.
ایشان در ادامه افزود: در استانها و شهرستانها میتوان دانشآموزان کلاس پنجم و ششم ابتدایی را به گویشهای محلی توجه داد. به آنها گفت زبان فارسی، زبان معیار، زبان رسمی و زبان عمومی است. ما در شهر خودمان بهجای این کلمه، کلمۀ دیگری را میگوییم. ما بهجای اینکه فعل را اینگونه صرف کنیم، به گونۀ دیگری صرف میکنیم. دانشآموزان را خودآگاهی دهید تا حساسیتی نسبت به واژههای گویشی داشته باشند. اگر صرف و نحو قدری زود است، روی واژههای گویشی کار کنند و بگویید گردآوری کنند و برای خودشان در دفتری یادداشت کنند یا اینکه ضربالمثلها را گردآوری کنند. گردآوری شعرها و داستانهای محلی هم ابزار خوبی است.
حداد عادل ادامه داد: دانشآموزان را تشویق کنید کتاب بخوانند و بنویسند. دانشآموزی که این کار را میکند کامش را شیرین کنید. سر صف معرفیاش کنید. شاید ریاضیاش درجۀ اول نباشد اما فارسیاش درجۀ اول است. بگذارید با فارسیاش گل کند. با قلمش گل کند. با شعرفهمیاش گل کند.
ایشان در پایان سخنان خود گفت: آخرین نکتۀ مهم بحث مناطق دوزبانه است. این قصه هیچ راهی ندارد جز اینکه ما به آموزش پیشدبستانی با برنامهریزی عاقلانه در مناطق دوزبانه اصالت و اهمیت دهیم. اگر بخواهید با زبان محلی و زبان مادری کتاب درسی تألیف کنید، فاتحۀ زبان ملی و زبان رسمی و زبان مشترک را بین اقوام ایرانی باید بخوانیم و این کار به معنی تجزیۀ ایران است. این مملکت از چند هزار سال پیش زبانشان مشترک بوده است. اقوام ممکن است به صد زبان حرف میزدند اما وقتی اقوام مختلف باهم میخواستند حرف بزنند فارسی را انتخاب کرده بودند. این انتخاب هوشمندانۀ نیاکان ماست برای حفظ وحدت ایران و ایرانی و تمامیت ارضی کشور که این امر باید ادامه پیدا کند. هر کس میخواهد ایران را تجزیه کند اول میرود سراغ تفاوتهای زبانی. باید با اولویت دادن به مناطق دوزبانه و در خود آنها هم اولویت دادن به مناطق محروم در روستاها، چارهاندیشی کنیم و بچه را در ششسالگی سر کلاس بیاوریم و به فارسی حرف بزنیم. کتابت اولویت ندارد. واژگان فارسی یاد بگیرد و سر کلاس که آمد قابلیت رقابت با دانشآموزان استانهای دیگر را پیدا کند. البته اگر خانوادهها خودشان عنایت داشته باشند که با بچه در کنار زبان مادری، به زبان فارسی همصحبت کنند راه باز میشود ولی خیلی جاها این کار را نمیکنند.
در ادامۀ این نشست، ژاله آموزگار عضو پیوستۀ فرهنگستان زبان و ادب فارسی در خصوص اهمیت آموزش زبان فارسی در دورۀ ابتدایی گفت: هرکس فارسی حرف بزند دلیل این نیست که فارسی بداند. فارسی دانستن با فارسی حرف زدن فرق دارد. وقتی چیزی را خوب نشناسیم، دوستش نداریم. شناخت، علاقه میآورد. زبان مادری من ترکی است از زبان ترکی و موسیقی ترکی لذت میبرم. ولی زبان رسمی من زبان فارسی است. با این زبان، فردوسی و حافظ برای همۀ ماست. زبان فارسی است که همۀ ما را به هم وصل میکند. یک ملت چگونه تشکیل میشود. اقوام مختلف جمع میشوند و یک ملت را تشکیل میدهند. یک زبان را بهعنوان زبان رسمی انتخاب میکنند. همۀ مردم با وجود زبان و فرهنگ خودشان به یک زبان مشترک باهم ارتباط برقرار میکنند. ما همه به آدابورسوم سرزمینی که به دنیا آمدیم، احترام میگذاریم اما یک زبان داریم و آنهم زبان فارسی است. این را از بچگی باید به بچهها بیاموزانیم که وقتی به مدرسه میروید یک زبان دارید زبان فارسی. همه جای دنیا به همینگونه است. از اول در کلاس، فارسی صحبت کنید. اگر در کلاس به زبان محلی صحبت کنید دانشآموز را از زبان فارسی جدا میکنید. بیشتر از همه به ایران فکر کنید. ما ایران را داریم با این زبان، با این فرهنگ مشترک. من و شما به زبان فارسی صحبت میکنیم. آن چیزی که من و شما را به هم مرتبط میکند همین زبان فارسی است. بچه باید بداند زبان فارسی زبان مشترک بین همۀ اقوام ایرانی است.
ایشان افزود: زبان فارسی از فیزیک و شیمی و ریاضی و … مهمتر است. تا زبان فارسی را ندانید نمیتوانید یک مقاله راجع به فیزیک بنویسید. در کشورهای اروپایی مثل فرانسه و آلمان وقتی به کلاس یازدهم میرسند حتماً کنکور زبان و ادبیات میدهند. بعد در کلاس دوازدهم کنکور اصلی را میدهند و در رشتههای مختلف دانشگاهی مهندسی، معماری و نقاشی … پذیرفته میشوند. تا کنکور زبان و ادبیات را ندهند نمیتوانند به پایۀ دوازدهم بروند. زبان فارسی همانقدر مهم است که فیزیک و شیمی است.
ایشان در پایان سخنان خود فرمود: تنها جایی که با سربلندی میتوانیم حرف اول را در دنیا بزنیم ازلحاظ ادبیات است. رزمنامه داریم مثل فردوسی، بزمنامه داریم مثل نظامی. هم ازلحاظ عرفان میتوانیم حرف اول را بزنیم مانند مولوی و هم بهترین نثر را میتوانیم داشته باشیم مثل تاریخ بیهقی. اینها شاهکار است.
در ادامۀ این مراسم شهین نعمتزاده سخنرانی علمی خود را با عنوان «آموزش نوشتن از منظر شناختی» بیان داشت: زبان در سطح کاربردی شامل چهار مهارت زبانی است. گوش دادن و سخن گفتن، مهارت زبانی شفاهی و شنیداری است. خواندن و نوشتن، مهارت زبانی کتبی و دیداری است. سخن گفتن و نوشتن مهارت زبانی تولیدی است. گوش دادن و خواندن مهارت زبانی ادراکی است.
مهارتهای شفاهی [گوش دادن و سخن گفتن] در مدارس آموزش داده نمیشود. دانشآموزان قبل از مدرسه غربالگری و وارد مدرسه میشوند. مهارت گوش دادن نیاز به آموزش دارد تا آستانۀ این مهارت افزایش پیدا کند. مهارتهای شفاهی در مدارس نیاز به تقویت دارند. مهارتهای کتبی [خواندن و نوشتن] نیاز به آموزش دارند. البته مهارتهای زبانی درهمتنیده هستند و تقویت یک مهارت زبانی بر مهارت دیگر مؤثر است.
در مهارتهای تولیدی [سخن گفتن و نوشتن] تودۀ معنایی تبدیل به صدا یا نوشته میشود. در مهارتهای ادراکی [گوش دادن و خواندن] برعکس است صدا را میشنوید یا نوشتهها را میبینید و یک معنا به آن نسبت میدهید. بنا بر آنچه گفته شد مهارت زبانی نوشتن، مهارتی کتبی، دیداری، تولیدی و سوادآموزی است.
او افزود: دو نوع نوشتن داریم، نوشتن برای خود و نوشتن برای دیگران. نوشتن برای خود زمینۀ نوشتن برای دیگری است. نوشتن برای خود مثل خاطرهنویسی است و کسی قرار نیست آن را بخواند. وقتی دانشجویان ما نمیتوانند مقاله بنویسند یکی از دلایلش این است که این مرحلۀ نوشتن برای خود را نگذراندند. خاطرۀ سفری که رفتند را ننوشتهاند. این نوشتن رفت و برگشتی در ذهن فرد ایجاد میکند. وقتی مینویسد مرتب فکر میکند و تجدیدنظر میکند و مهارت تفکر و مهارت زبانی هردو باهم درگیر میشوند. ایدههای جدید به ذهن میرسد و حافظه فعال میشود. باید از دانشآموزان بخواهیم برای خودشان بنویسند.
ایشان در ادامۀ سخنان خود گفت: هدف از مهارت نوشتن خلق است نه الگوبرداری. الگو دادن برای مرحلۀ بالاتر آموزش نوشتن است. تقلید توصیه نمیشود باید مهارت نوشتن شکفته شود. در آغاز آموزش نوشتن، متن معیار نداریم، متن معیار ابزار آموزشی نیست. آموزش نکات دستوری هم اولویت اول آموزش نوشتن نیست.
او در ادامه گفت: نوشتن میتواند گروهی باشد یک موضوع را بدهیم و باهم بنویسند و معلم در نقش تسهیلگر باشد. موضوع را معلم هم بنویسد.
ایشان افزود: باید به تفاوتهای فردی دانشآموزش اهمیت داد. حتی ویژگیهای فرزندان اول خانواده با فرزندان دوم خانواده فرق دارد. دانش قبلی دانشآموزان نیز باید در نظر گرفته شود. چون آموزش در صفر بنا نمیشود. آموزش بر روی دانستههای قبلی بنا میشود. حتی اگر برای آموزش زبان چینی به کلاس میروید بازهم دانستههای قبلی دارید. میدانید زبان واژه دارد و دستور دارد.
شهین نعمتزاده در پایان سخنرانی خود خطاب به سرگروههای دورۀ ابتدایی پیشنهادهایی ارائه کرد:
محمد محمدی، مدیرکل معاونت آموزش ابتدایی وزارت آموزشوپرورش، دیگر سخنران این نشست بود. ایشان با بیان اینکه معاونت ابتدایی آمادگی همکاری با فرهنگستان زبان و ادب فارسی را دارند، اظهار داشت: فقر آموزشی و فقر مهارتهای زبانی و بهخصوص فقر خوانداری عارضهای است که نوآموزان و آموزگاران این دوره را رنج میدهد. صدالبته آموزش مجازی زمان کرونا برشدت این عارضه افزوده است. درمان آن همت عالی بنیادهای ادبی این سرزمین و راهنمایی فرهنگستان زبان و ادب فارسی را میطلبد. هم در اشتراک یافتههای پژوهشی و علمی و هم ورود به عرصههای اجرایی و کمک به آموزشوپرورش که مطالبه و استقبال ماست.
محمدی در ادامه افزود: آموزش ابتدایی با ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار نفر دانشآموز به مساعدت مادی و معنوی و افکار عالی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، ادیبان و فرهیختگان و … امید دارد.
نشست علمی «سیاستهای زبانآموزی دورۀ ابتدایی» در نوبت عصر دو سخنران داشت. مریم دانشگر با موضوع «آموزش زبان فارسی در دورۀ ابتدایی از منظر عدالت آموزشی» و حسین قاسمپور مقدم با موضوع «آموزش خردهمهارتهای خواندن» سخنرانان پایانی نشست علمی با سرگروههای دورۀ ابتدایی استانهای تهران، البرز و شهرستانهای تهران بودند.
مریم دانشگر سخنرانی خود را با اشاره به سه موضوع آغاز کرد: آموزش؛ آموزش یک ابزار قدرت است. این یک نظر جهانی است و مشخص است که آموزش باکیفیت موردنظر است. دورۀ ابتدایی؛ دوران کودکی مهمترین دوره در زندگی هر فرد است و بهتبع آن حضور در دبستان مهمترین دورۀ آموزشی رسمی او. عدالت آموزشی؛ سادهترین تعریف عدالت آموزشی دسترسی یکسان و برابر همه به آموزش است. گرچه در همین مورد هم اتفاقنظر وجود ندارد و بهویژه در تعریف عدالت و برابری و همسانی یا ناهمسانی آن تأمل بیشتری لازم است.
دانشگر با طرح چند سؤال عدالت آموزشی را توضیح داد: عدالت آموزشی چگونه برقرار میشود؟ دسترسی یکسان و برابر همگانی به آموزش ممکن است؟ تا کجا؟ ازآنجاییکه بحث عدالت آموزشی بحثی کلی و فراگیر است که دو بخش دیگر را در بر میگیرد من در ادامۀ سخنانم از آن استفاده خواهم کرد اما رویکرد کلیام توجه به سوادآموزی و آموزش زبان فارسی دورۀ ابتدایی است.
عدالت آموزشی، که دستیابی به آن مورد تأکید قانون اساسی و سند تحول بنیادین آموزشوپرورش است، مؤلفههایی دارد و باید ببینیم در کشور ما و آموزشوپرورش ما چگونه به این مؤلفهها توجه میشود؟ باتوجهبه اینکه دوستان حاضر در جلسه خود از معلمان باتجربۀ دورۀ ابتدایی هستند، مطمئناً اطلاعات و آگاهیهایی در این حوزه دارند که بخشی از آن تجربۀ زیستۀ ایشان است. به برخی از شاخصهایی اشاره میکنم که بنابر مطالعات متعدد، از عوامل تأثیرگذار بر توزیع امکانات آموزشی شمرده میشود: برخوردار بودن منطقه، محل سکونت: شهر بزرگ/ شهر کوچک/ روستا، تحصیلات خانواده، وضعیت اقتصادی خانواده، تعداد فرزندان، تعداد اعضای خانواده، وضعیت تغذیه دانشآموز و … پیشبینی وضعیت هریک از مناطق، شهرها و استانهای کشور هم بنا بر همان تجربۀ زیسته امکانپذیر است. اما به نظر میرسد ما به توضیحی فراتر و عمیقتر نیاز داریم. درواقع عدالت آموزشی هنگامی محقق خواهد شد که این عوامل که برشمردم کمرنگ شود و تاحدامکان کمترین تأثیر را در یک مجموعۀ کلی مثل یک کشور داشته باشد. یعنی تلاشهای ما و شما وقتی به عدالت آموزشی منجر خواهد شد که برنامههای آموزشی مطابق اسناد و نقشهها و طرحهای ازپیشآمادۀ نظام آموزش، برای همۀ کودکان و نوجوانان اجرا شود و عوامل خارج از این برنامهها مانند فقر اقتصادی نتواند مانع تحقق اهداف شود. اکنون باتوجهبه تحقیقات پیشینم در حوزۀ آموزش زبان فارسی، به وضعیت سه حوزۀ مهم «ارزشیابی»، «دوزبانگی» و «مهارتهای زبانی» خواهم پرداخت.
ایشان در ادامه وضعیت ارزشیابی تحصیلی را اینگونه بیان کرد: یکی از مشکلات نظام آموزشی ما این است که نتایج استانداردی از وضعیت فعلی آموزش در دسترس نیست. آمار و ارقام فعلی نیز – گرچه حاکی از وضعیت نامطلوب است اما فایدهای ندارد چون کلی است، هم ازنظر شیوۀ ارزشیابی و هم ازنظر محتوا و اهداف فاقد استانداردهای آموزشی است، اجماع و تأیید همگانی را ندارد، خطا دارد، جانبدارانه و تبعیضآمیز است، و همۀ این موارد که اشاره شد همراه با دلایل دیگر سبب میشود که از برپایی مراسم پرطولوعرضی به نام امتحان نصیب و بهرهای چنانکه شایسته است و متناسب با هزینههای آن (زمانی که صرف میشود، هزینههای متعدد مالی، درگیری جمعیت زیادی از کارکنان اداری و اجرایی وزارتخانه و مدارس، آموزگاران و دانشآموزان و خانوادههای آنان) نبریم. به این موضوع یعنی استقرار نظام ارزشیابی برای تضمین کیفیت در تعلیم و تربیت عمومی رسمی، در سند تحول بنیادین آموزشوپرورش (هدف ۱۹) توجه شده و راهکارهایی نیز برای آن پیشبینی شده است.
دانشگر در خصوص مناطق دوزبانه در کشور اظهار کرد: کشور ما کشوری چندفرهنگی است و این چندفرهنگی که با تنوع زبانها و گویشهای قومی همراه است یکی از عواملی است که اگر درست مدیریت شود قادر خواهد بود به رشد همهجانبه بینجامد. یکی از دلایلی که عدالت آموزشی هنوز محقق نشده (البته اگر ضعف مدیریت را کنار بگذاریم) بیتوجهی به مقولۀ چندفرهنگی بودن جامعۀ ایرانی است. این وضعیت نیاز به مدیریت صحیح دارد تا تبدیل به عامل رشد و پیشرفت شود. در وضعیت فعلی چنین نیست و مشکلات ناشی از تنوع فرهنگی در کشور ما، مشکلساز است و این البته بهویژه در برخی مناطق بسیار چشمگیر است.
این مشکل البته راهحلهایی دارد. تألیف کتابهای موازی و چندتألیفی و ملی، به زبان معیار با تأکید بر آموزش ازجمله راهحلهایی است که در سند تحول بنیادین آموزشوپرورش (هدف ۹) پیشبینی شده است. ارائۀ برنامۀ آموزشی یکسان سالهاست که در برنامۀ دفتر تألیف کتابهای درسی قرار گرفته است اما حاصل و دستاوردی تاکنون نداشته است. باتوجهبه اهمیت کتاب درسی در وضعیت فعلی آموزشی این مرحلهای است که انتظار میرود هرچه سریعتر عملیاتی شود. به نظر میرسد در نبود این اتفاق، رفع کمبود آموزشهای چندفرهنگیمحور به عهدۀ آموزگاران دورۀ ابتدایی گذاشته شده است … بدون هیچ پشتوانهای مثل آموزشهای ضمن خدمت.
وی با اشاره به مهارتهای زبانی ادامه داد: همکاران گرامی با آزمون بینالمللی پرلز که سواد خواندن و درک مطلب را در کودکان جهان (در گروه سنی ده سال) بررسی میکند آشنا هستند. ۵۷ کشور جهان در این مطالعه حضور داشتهاند و ایران برای پنجمین دورۀ متوالی (۲۰۰۱، ۲۰۰۶، ۲۰۱۱، ۲۰۱۶، ۲۰۲۱) با ۵۹۶۲ دانشآموز پایۀ چهارم دبستان در کل کشور، در این ارزشیابی شرکت کرده است.
اگر نگاهی به نتایج آخرین دورۀ آزمون پرلز، مربوط به سال ۲۰۲۱، بیندازیم که مرکز ملی مطالعات تیمز و پرلز در پژوهشگاه مطالعات آموزشوپرورش اخیراً منتشر کرده است خواهیم دید حداقل نمرۀ معیار آزمون ۴۰۰ است. حدود ۹۴درصد کل دانشآموزان ۵۷ نظام آموزشی شرکتکننده به این حداقل دست یافتهاند. یعنی تقریباً وضعیت متعادل و متوازنی میان جمعیت کل برقرار است اما تنها حدود ۵۹درصد دانشآموزان ایرانی به این حداقل دست یافتهاند.
از مقایسۀ نتایج پنج دورۀ مطالعۀ پرلز در ایران چه نتایجی حاصل میشود؟ نشان میدهد که وضعیت مهارت خواندن دانشآموزان ایرانی در طی این دورۀ دستکم بیستساله هیچ بهبودی نیافته است. و البته بهبود و ارتقا بهخودیخود اتفاق نمیافتد بلکه با برنامهریزی و تلاش مستمر و عزم جدی حاصل خواهد شد. بررسیها نشان ميدهد كه با برنامهریزی و مدیریت آموزشی ايجاد تغيير و بهبود در وضعيت سواد خواندن امكانپذير است، چنانکه در برخی کشورها رخ داده و رتبههای سه کشور روسیه، هنگکنگ و سنگاپور در پرلز ۲۰۰۱، چهارده درجه بهبود یافته است (به ترتیب از رتبۀ ۱۵ و ۱۶ و ۱۷ به رتبۀ ۱ و ۲ و ۴ رسیدهاند).
دانشگر در پایان سخنان خود به برخی دیگر از شاخصهای عدالت آموزشی اشاره کرد که بر سوادآموزی دورۀ ابتدایی، فارغ از هر نگاه و محوری، تأثیرگذار است:
اجرای برابری آموزشی مورد تأکید قانون اساسی و سند تحول بنیادین آموزشوپرورش است.
برابری آموزشی نماد همبستگی ملی است، به رشد اقتصادی کشور میانجامد و میتواند به بسیاری دیگر از نابرابریها خاتمه دهد.
سخنران پایانی حسین قاسمپورمقدم، مدیر گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی فرهنگستان بود. ایشان سخنرانی خود را با موضوع آموزش خردهمهارتهای خواندن ارائه داد: برای شروع صحبت با موضوع خواندن اشاره میکنم به دهۀ ۴۰ که مهدی آذریزدی برای بچههای کشور خودش متون ادبی را سادهسازی کرد. از همینجا آغاز میکنم و معتقدم برای تقویت دانشآموزان ایرانی، ما به ابزار و امکانات زیاد نیاز نداریم نه اردو میخواهند نه کتابخانه. این را میگویم تا جلوی خیلی از اعتراضها را بگیرم که میگویند ما امکانات نداریم. بچهها عاشق قصه هستند. قصۀ کوتاهی تعریف میکنم. «کبوتری بالای درختی لانه داشت و از سه بچهاش مراقبت میکرد. روباه گفت وقت خوبی است که سراغ کبوتر بروم. رفت ارهای پیدا کرد و آمد پای درخت و گفت بیا پایین. کبوتر گفت چی شده؟ روباه گفت مگر نمیدانی؟ قبالۀ این درخت به نام ماست. من این درخت را میخواهم ببرم و بفروشم. کبوتر گفت که الآن فصل نگهداری بچههاست و بچههایم نمیتوانند پرواز کنند. روباه گفت مشکل خودت است. بچهها، به نظر شما خانم کبوتر چهکار کرد؟ اکثر بچهها گفتند زنگ زد به ۱۱۰. روباه گفت اگر میخواهی مشکل حل شود، یکی از بچهها را بفرست تا من بخورم. بچهها به نظر شما کبوتر چهکار کرد؟ همه یکصدا گفتند امکان ندارد بچهاش را به روباه بدهد، ولی بچهها، کبوتر یکی از بچههایش را انداخت پایین و روباه او را خورد و رفت. آن روز کاری به کار کبوتر نداشت. فردا صبح گرسنه شد و دوباره برگشت و همان داستان تکرار شد و کبوتر مجبور شد بچۀ دیگرش را هم بیندازد. فقط یکی از بچههایش مانده بود. بچهها آرامآرام قیافهشان رفت توهم که این چه ماجرایی است؟ مگر میشود مادری از دو بچهاش بگذرد؟ روز سوم کبوتر غمگین نشسته بود و داشت فکر میکرد. کلاغ ازآنجا رد میشد و دید کبوتر حوصله ندارد. گفت چی شده؟ کبوتر ماجرای خودش را تعریف کرد. کلاغ گفت تو نمیتوانستی بگویی درخت را ببر؟ او که بلد نیست اره را به کار بگیرد. کبوتر گفت به فکرم نرسید. روز سوم این قصه تکرار شد و کبوتر همین پاسخ را داد. روباه نگاهی کرد و گفت این فکر تو نیست و میدانم چه کسی این را به تو یاد داده. من باید به حساب او برسم. بچهها قصۀ ما تمام شد. تا جلسۀ آینده پایان داستان را نقاشی کنید و بیاورید. هرکس نقاشیاش خوب باشد جایزهای به او میدهیم».
قصۀ ما چند دقیقه طول کشید. من از هیچ ابزاری حتی از دستانم استفاده نکردم اما همۀ شما داشتید فکر میکردید. سه تا سؤال پرسیدم. سؤالهای تفکر برانگیز و سؤالهای انتقادی. پس من میتوانم خودم بهعنوان یک معلم، کتابخانۀ سیار باشم. تنها درسی که منبعش معلم است درس زبانآموزی است. معلم میتواند منبع یادگیری هم باشد. امروز با نتایج آزمون خواندن پرلز مواجه هستیم و پس از ۲۲ سال هنوز کاری اساسی انجام ندادهایم. هنوز سطوح چهارگانۀ سواد خواندن در مدارس ما بهطورجدی بکار گرفته نمیشود. چه باید کرد؟
ما در خواندن دنبال چه هستیم؟ یک بخش دنبال تلفظ هستیم که اصطلاحاً میگوییم بلند خوانی. یعنی انتظار داریم دانشآموزان درست تلفظ کنند. اما باید بدانیم ممکن است درست تلفظ کردن باعث درست فهمیدن نشود. اگر دانشآموزان از روی درس قرائت میکنند، این فقط قرائت است. به معنای خواندن کامل نیست. این روخوانی است. بخش دوم خواندن که ۵۰ درصد دوم را برای ما نشان میدهد، درک مطلب است. درک مطلب یعنی چه؟ اینکه از آنها بپرسیم و آنها جواب دهند، درک مطلب است؟ نه؛ درک مطلب یعنی معناسازی. یعنی اگر از آنها سؤال پرسیدیم آنها بتوانند به زبان خودشان و با واژگان خودشان پاسخ سؤال را بدهند.
ایشان افزود: خواندن با خردهمهارتهایش برای ما قابلدرک است. ما چند درصد خردهمهارتها را در کلاس به کار میگیریم؟ شاید یک درصد شاید ده درصد. بنابراین به مجموعه فعالیتهایی که در کلاس انجام میدهیم که منجر به فهمیدن میشود، فعلاً میگوییم خردهمهارت.
قاسمپور در مورد اهداف خواندن گفت: اهداف خواندن چندتا بیشتر نیست. یا میخوانیم که یکچیزی بفهمیم. یا میخوانیم که علمی را یاد بگیریم یا میخوانیم که وقتمان را بگذرانیم و لذت ببریم.
وی افزود: مهارتهای پایهای و زیربنایی خواندن هم سهتا بیشتر نیست. اول؛ باید صداها و حروف الفبا را بشناسیم، هجاها را بشناسیم، تکواژها را بشناسیم، واژگان و گروهکلمات را بشناسیم که حاصلش قرائت میشود. وقتی سر کلاس میگوییم زهرا درس را از روی کتاب بخوان، مرادمان مهارت شمارۀ یک است. یعنی دانش واژگانی را برای ما بیان کند. دوم اینکه بعد از مدتی باید سرعت خواندنشان افزایش پیدا کند که اصطلاحاً روانخوانی میگوییم. در مهارت خواندن به درجهای باید برسیم که از شمارۀ یک بگذریم و بتوانیم بچهها را تشویق کنیم که سرعت خواندن را بالا ببرند. برای این کارها نیازی نیست زنگ مستقل داشته باشیم. مثل نرمش صبحگاهی، روزانه ۵ دقیقه نرمش خواندن داشته باشید. مهارت سوم؛ درک مطلب و معناسازی است.
ایشان ادامه داد: متن را میشناسیم. هر چیزی که ببینیم و به ذهن مخابره کنیم و در ذهن برای آن معنا بسازیم، متن میشود. اما اگر بخواهیم تخصصیتر نگاه کنیم، میگوییم متن اثر مکتوب و نوشته شدهای است چه بهصورت نظم و چه بهصورت نثر که آن را میخوانیم و رمزگشایی کرده و معناسازی میکنیم و در زندگی روزمره از آن معانی برای پیشبرد اهدافمان استفاده میکنیم. اگر یک بند از متنی را در نظر بگیریم، عواملی وجود دارد که باعث انسجام و یکپارچگی آن بند میشود. به این عوامل، بافتار متن میگوییم. این عوامل میتواند واژگانی، نحوی، صرفی و یا ساختاری باشد. اینجاست که فلسفۀ قرار گرفتن واژگان در پایان کتابهای درسی فارسی مشخص میشود. چرا از سوم دبستان تا دوازدهم واژهنامه در پایان کتاب قرار گرفته؟ برای اینکه غیرمستقیم به معلمان بگویند در هنگام روخوانی و درک مطلب اسیر کلمات نباشید. درگیر معنی کردن کلمات نباشید. چون کلمات خارج از متن در بیشتر مواقع معنای صددرصدی ندارند.
مدیر گروه آموزش زبان و ادبیات فارسی گفت: در حوزۀ درک مطلب و ادراک خوانداری نظریههای بسیاری وجود دارد که سهتا را بهعنوان نمونه مطرح میکنم. اولی نظریۀ طرحواره است. داستان کبوتر و روباه برمیگردد به تجربۀ قبلی شما، به این میگوییم طرحواره [تأثیر اطلاعات قبلی بر مطالب جدید]. بچههای کلاس اخم کرده بودند و گفته بودند به پلیس ۱۱۰ زنگ میزنیم. یعنی تجارب قبلی خودشان را وصل کرده بودند به داستان. برای همین است که میگویم خود داستان چندان مهم نیست. زمانی که میخواهم به بچهها کمک کنم متن را بفهمند باید کمک کنم بچهها دربارۀ متن فکر کنند. فعالیتهایی مثل درک و دریافتها، درست و نادرستها، بخوان و بیندیشها تمرینهایی است برای بعد از فهم متن.
نظریۀ دوم پاسخ خواننده است یعنی خواننده با متن درگیر میشود. مثلاً بچهها خودشان در صامتخوانی درگیر میشوند و پاسخ سؤالات را مینویسند. حالا ممکن است سؤالات همگرا یا واگرا باشد.
سومین نظریه همان است که همۀ ما انجام میدهیم. یعنی متن را میخوانیم و بهطور مستقیم واژگان و معنی واژهها را آموزش میدهیم. بنابراین آموزش مستقیم سر جای خودش، آموزش تعاملی و آموزش از طریق ارتباط دادن مطالب متن با تجربیات قبلی هم سر جای خودش.
قاسمپور چهار نوع درک مطلب را برای سرگروههای دورۀ ابتدایی توضیح داد: یکی درک مطلب لفظی است. یعنی متن را میخوانیم و اطلاعات آن با بهخاطر سپردن، فهمیده میشود. به این نوع درک مطلب، «خواندن خطی» میگویند.
دومی درک مطلب استنباطی است. متن را میخوانیم و اطلاعات صریح و روشن متن را نمیپرسیم. بلکه برداشت فردی دانشآموز مطرح میشود. به این نوع درک مطلب «خواندن بین خطی» هم میگویند.
سومی انتقادی یا ارزیابانه است که مقایسه میکنیم [تفاوت ماه و خورشید را بگویید]. مقایسه کردن پدیدهها برای دبستان مفید است. این هم خواندن ورای خط است. مثال: علی از بازار آمد. در خواندن خطی، چند واژۀ ساده و درک مطلب لفظی است. علی با خودش چه آورده بود؟ درک مطلب استنباطی و خواندن بین خطی است. علی چرا به بازار رفته بود؟ درک مطلب انتقادی یا ارزیابانه و خواندن ورای خطی است.
چهارمی درک مطلب حسی یا درک مطلب عاطفی است. یک نفر شعر میخواند پایان شعر شما دست میزنید. نهایت لذت بردن از خواندن را نشان میدهد. گاهی ممکن است با شخصیتهای قصه همحسی کرده، شاد یا اندوهگین شویم.
ایشان در ادامه راهبردهای مهارت خواندن را در سه بخش بیان کرد: راهبردهای خواندن سه دسته هستند. شناختی، فراشناختی و جبرانی.
راهبردهای شناختی خواندن عبارتند از: پیشبینی محتوای یک قطعه یا بخشی از متن، شناخت دستور برای فهم ساختارهای ناآشنا، فهم ایدۀ اصلی برای فهم سراسری متن، گسترش گنجینۀ واژهها، استفاده از دانش زبانی پیشین برای حدس زدن معنی واژهها یا عبارتهای ناآشنا، تحلیل درونمایه و سبک متن بهمنظور بهبود درک مطلب، متمایز کردن عقاید و حقایق در هنگام خواندن، تقسیم عبارات طولانی به بخشهای کوچکتر برای فهم قطعات دشوار، پیوند دادن بین اطلاعات خود با اطلاعات متن، تهیۀ نقشهای از ایدههای مربوط به هم برای فهم ارتباطهای میان واژهها و ایدهها و …، نوشتن خلاصۀ کوتاهی از متن برای فهم ایدههای اصلی.
راهبردهای فراشناختی خواندن عبارتند از: شناخت اطلاعات مهم متن، تنظیم سرعت خواندن، مرور اجمالی، از پیش خواندن متن، توجه به عنوانها و تصاویر و اطلاعات ساختاری متن، پیشبینی کردن اطلاعات بعدی متن، استفاده از بافت برای رسیدن به فهم، تدوین پرسشهایی دربارۀ اطلاعات متن، خط کشیدن زیر کلمات، نظارت بر شناخت مشکلات مربوط به اطلاعات متن یا ناتوانی در فهمیدن آن، ارزیابی آموختهها و کیفیت عملکرد برای کمک به تمرکز در خواندن.
راهبردهای تکمیلی خواندن عبارتند از: تکیهبر دانستههای پیشین برای بهبود درک مطلب، تلاش برای به یادآوردن مطالب برای کسب مهارت بیشتر در درک مطلب، مرور مقصود یک قطعه برای بهخاطر آوردن مؤثرتر مطالب، تصور و تجسم صحنهها در ذهن برای به یاد آوردن و فهمیدن، مرور جزئیات و ایدههای کلیدی برای بهخاطر آوردن مطالب، استفاده از کنشهای فیزیکی برای به یاد آوردن اطلاعات خواندهشده، دستهبندی واژهها به گروههای معنادار بهمنظور به یاد آوردن آنها، یادداشتبرداری، پاداش دادن به خود، صحبت با دیگران دربارۀ متن خواندهشده، کار با همکلاسیها جهت تقویت مهارتهای خواندن.
حسین قاسمپور مقدم در پایان سخنان خود اظهار داشت: باتوجهبه راهبردها و خردهمهارتهای سهگانۀ خواندن میتوان گفت اگر معلمان مدارس به اینها واقف و مسلط باشند، میتوانند آنها را علاوه بر درس فارسی، در دیگر دروس نیز بکار گیرند. خردهمهارتها همواره برای دانشآموزان تنوع و جذابیت دارد چون آنها با میل و رغبت به انجام آن میپردازند. اگر این راهبردهای خُرد بهدرستی اجرا شود، دانشآموزان بهطور غیرمستقیم در مهارت خواندن (قرائت، روانخوانی و درک مطلب) تسلط بیشتری خواهند داشت. امیدوارم بتوانیم با حمایت و پشتیبانی مدیران تعلیم و تربیت کشور، نسبت به درستخوانی و فهم مطالب دانشآموزان اقداماتی منطقی و حسابشده انجام دهیم.