
اشاره: پروفسور فضلالله رضا، دانشمند گیلانی و رئیس سابق دانشگاه تهران و سفیر سابق ایران در یونسکو و کانادا و عضو افتخاری فرهنگستان زبان و ادب فارسی بود و به دلیل مشارکت در نظریۀ شبکه و اطلاعات، بهعنوان عضو مادامالعمر IEEE نیز برگزیده شده بود. از پروفسور رضا صدها مقالۀ علمی به زبانهای فرانسه و انگلیسی در مجلات معتبر بینالمللی به چاپ رسیده است و بیش از ۵۰ مقالۀ ادبی و فرهنگی به زبان فارسی در نشریات خارجی و داخلی از این دانشمند گرانقدر منتشر شده است. وی چندی پیش در سن ۱۰۵سالگی و در کشور کانادا درگذشت. به همین مناسبت، استاد احمد سمیعی (گیلانی) در چهارصد و هفتاد و سومین نشست شورای فرهنگستان که در تاریخ چهارم آذرماه ۱۳۹۸ برگزار شد، به معرفی این شخصیت برجستۀ علمی و فرهنگی پرداخت. آنچه در ادامه آمده سخنان استاد سمیعی (گیلانی) است در باب مرحوم پروفسور فضلالله رضا.
پروفسور رضا از یک خانوادۀ روحانی بود. جدّ ایشان حاج آقا رضا روحانی بود. روحانیون رشت در زمان رضاشاه همه تحصیلکردۀ نجف بودند. ایشان مجتهد خیلی بانفوذی بود و یکی از خصایص ایشان این بود که اصرار داشت که در رشت مدارس جدید دایر شود؛ چون در رشت و جاهای دیگر مکتب بود و حوزههای علمیه. البته در رشت حوزۀ علمیه به آن صورت وجود نداشت، ولی مدرسانی بودند که تحصیلکردۀ نجف بودند و برای عدۀ کمی از طلبهها در زمان رضاشاه تدریس میکردند. وقتیکه مدرسۀ جدید در رشت دایر شد عدهای نمیخواستند که این مدرسه به کار بپردازد و فعال شود. ابتکار ایشان این بود که فرزندان خودش را به این مدرسه فرستاد و باعث شد که این مدرسه پا بگیرد. پدر پروفسور رضا از روحانیون تحصیلکردۀ نجف و مجتهد بود، مادر پروفسور رضا ظاهراً در دوران کودکی ایشان و برادرش که نابینا بود فوت کرد و ایشان با دخترخالۀ من ازدواج کرد. دخترخالۀ من هم صبیّۀ روحانی متنفذ، حاج سید محمود روحانی بود که اولین منشور رابطۀ زارع و رعیت را ایشان نوشت که الان نسخهاش فکر میکنم در کتابخانۀ دایرةالمعارف بزرگ اسلام وجود داشته باشد. دو دوره هم وکیل مجلس بود. این دخترخاله از نظر سنی خیلی کمسالتر از حاج شیخ اسدلله بود که پدر پروفسور رضا و پدر عنایتالله رضاست. عنایتالله رضا و خواهرش برادر و خواهر ناتنی پرفسور رضا هستند، ولی چون مادر پروفسور رضا و برادرش فوت کرده بودند هر دوی اینها نزد خالۀ بزرگ من زندگی میکردند که خانهشان یک میدان با خانۀ ما فاصله داشت. ما دائم با اینها در ارتباط بودیم و بهاینترتیب پروفسور رضا جزو خانوادۀ ما شد.
ایشان دورۀ ابتدایی و دبیرستان را در رشت گذراند و بعد به دانشکدۀ فنی ورود کرد. آن موقع فقط دو تا دانشکده بود که امتحان ورودی داشت: یکی دانشکدۀ فنی یکی هم دانشکدۀ پزشکی. بقیه دانشکدهها نه کنکور داشتند نه امتحان ورودی. ایشان وقتی که فارغالتحصیل شد، بعد از گذراندن خدمت زیر پرچم، خدمت نظام، در خود دانشکدۀ فنی مدرس شد. ولی بعداً، در زمان نخستوزیری فروغی، قرار بود که با بورس برود به امریکا که فروغی فوت کرد و ایشان به خرج خودش رفت امریکا و در آنجا اول در رشتۀ برق تخصص داشت بعد علم تازۀ انفورماتیک، که در آن رشته تحصیل کرد و میشود گفت یکی از نخستین مؤلفان این علم است به زبان انگلیسی. در واقع کتاب او کتابی بود که جزو اولین مؤلَّفات مربوط به انفوماتیک بود. یک مدتی هم نمایندۀ جنرالالکتریک در تهران بود، بعد هم ریاست دانشگاه تهران را به عهده گرفت. متأسفانه چون با فضای علمی ایران زیاد آشنا نبود و مدتی بود که دور بود از این فضا، شاید بعضی از اقداماتی که او کرد باعث رنجش استادان زبانزد ما شد و این باعث شد که ایشان را به سفارت ایران در کانادا منصوب کردند. بعد از انقلاب ایشان بازنشسته شد، ولی به کارهای علمی، بهخصوص ادبی خودش ادامه داد. پرفسور رضا ورزشکار هم بود. هر وقت در طی دوران تحصیل در دانشکدۀ فنی تابستانها به رشت میآمد یک باغی در رشت بود، باغ عموی ایشان، که شیخ علی اسمش بود، در آنجا تور والیبال دایر میکرد و یک عدهای را تشویق میکرد که والیبال بازی کنند. علاوه بر این شاعر هم بود. غزلهای حافظ را از بر بود. اگر شما یک بیت میخواندید بیتهای دیگر را پشت سرش میخواند.
همچنین با قرآن آشنایی نسبتاً عاشقانهای داشت و مقدار زیادی از آیات قرآن را حفظ بود و بهعنوان شاهد میخواند. هم زندگی جسمانی هم زندگی عاطفی هم زندگی علمی او در حدی بود که کمتر در وجود یک شخص جمع میشود و بایستی گفت که از این نظر نزدیک بود به یک انسان کامل، که هم زندگی جسمانی سالم دارد، هم زندگی علمی دارد، هم زندگی عاطفی دارد، و هم زندگی متعالی فراطبیعی. این عرایض من برای این بود که شخصیت ایشان و جامعیت ایشان را اینجا معرفی کنم.