دوم بهمنماه مصادف بود با دومین سالروز درگذشت استاد ابوالحسن نجفی، عضو پیوستۀ فقید فرهنگستان زبان و ادب فارسی. به همین مناسبت روزنامۀ ایران در شمارۀ ۶۶۹۹ خود مطلبی را دربارۀ زندهیاد استاد نجفی، به قلم دکتر علیاشرف صادقی، مدیر گروه فرهنگنویسی و عضو پیوستۀ فرهنگستان، تحت عنوان «دانشمند شریف و گوشهگیر» منتشر کرده بود که در ادامه نقل میشود.
ابوالحسن نجفی شخصی بسیار شریف و مبادی آداب، اهل رفاقت و وفای به دوستی بود. مردی گوشهگیر و محجوب که اگر کسی با او درشتی میکرد بههیچوجه اهل پاسخ دادن نبود و رنجیده هم نمیشد. بسیار آدم نازنینی بود و متأسفم چنین همکار و دوستی را از دست دادم. از دو جنبه میشود شخصیت ابوالحسن نجفی را بررسی کرد. یکی جنبۀ ادبی ـ هنری و دیگر وجه علمی ایشان است. او از همان ابتدای جوانی که با مجلۀ سخنهمکاری میکرد و در انتشارات نیل از شرکای این نشر بود، به ادبیات جهان خیلی علاقهمند میشود و چون فرانسه هم زبان دومش بود، به ادبیات فرانسه متمایل میشود و تا آخرین سالهای حیاتش هم آثاری زیادی از ادبیات فرانسه به فارسی، با نثر بسیار عالی، درآورد. جملههای شفافی داشت، وقتی آدم ترجمههایش را میخوانَد یک ذره گیر نمیکند؛ بین معنی پشت الفاظ و استنباط خواننده هیچ حائل و مانعی وجود ندارد. هنر نویسندگی او در ترجمههایش منعکس شده است. از نثر سالمی برخوردار بود و تسلط عالی به فارسینویسی داشت و همگان بر این قول متفق هستند.
در سالهای دهۀ چهل شمار زیادی از جوانها در جُنگ ادبی اصفهان گرد او جمع آمدند و از او تأثیر گرفتند و از ابوالحسن نجفی سؤالهایشان را میپرسیدند. ابوالحسن نجفی در جلسههای جُنگ اصفهان نقش محوری و مهمی داشت و تأثیر بسزایی در پروراندن جوانهای داستاننویس سالهای دهۀ چهل داشت. او با تهیهکنندگان و اعضا و نویسندگان جنگ اصفهان همکاری و همراهی مدام داشت. جوانهای آن جنگ تحت تأثیر ابوالحسن نجفی بودند. من چهار ماه در خدمت سربازی در اصفهان بودم و این دورۀ حضور من در اصفهان همزمان با تدریس ابوالحسن نجفی در دانشگاه اصفهان شد. میدیدم جوانهای علاقهمند داستاننویسی دور و بر او بودند تا بتوانند از او بیاموزند.
وجهی دیگر از تأثیر ابوالحسن نجفی با ترجمههای او رقم خورد و توانست با ترجمههایش بر فضای ادبیات، ترجمۀ ادبیات و داستاننویسی ایران اثر بگذارد. جنبۀ دیگری از فعالیت و شخصیت ایشان به پی گرفتن مباحث علمی در حوزۀ زبان فارسی و زبانشناسی برمیگردد. او دغدغۀ زبان فارسی صحیح داشت. ابوالحسن نجفی از نوشتن غلط ننویسیم پی آن بود تا زبان فارسی شستهورُفتۀ ادبی را به مخاطبها معرفی کند، اما در این راه مقداری افراط کرد و شماری از کلمههای عربی و غربی رایج و مصطلح در زبان فارسی را میگفت باید به همان شکل در زبان اصلی تلفظ و بیان شود و استفادۀ شکل فارسیشدۀ آن کلمهها را اشتباه میدانست. ابوالحسن نجفی پس از نقدهای متعدد بر کتاب غلط ننویسم و دیدگاههای طرحشده در این کتاب، در ویراست دوم غلط ننویسیم آن نگاه را تعدیل کرد و در ویراست سوم که هنوز چاپ نشده هم از مواضع قبلیاش عدول کرد. او کتابفرهنگ فارسی عامیانه هم تدوین کرد. ازآنجاییکه با ادبیات داستانی ایران مأنوس بود واژهها و عبارتهای عامیانۀ آثار داستانی را گرد آورد. فقط به گردآوری لغات عامیانه بسنده نکرد، بلکه واژههای مکالمههای روزمره را هم در این فرهنگ ارائه کرد. بهتر بود برای این کتاب عنوان «فرهنگ فارسی عامیانه و گفتاری زبان فارسی» را برمیگزید. معانی خیلی از لغات که در دیگر فرهنگها نیامده در این کتاب برای اول بار ارائه شده است. معانی را خیلی دقیق تفکیک کرده و به تفاوتهای معانی اصطلاحها پی برده است. همۀ معانی یک کلمه و ترکیب را آورده است؛ هرچند واژهها را از حیث دستوری تقسیم نکرده و نگفته کدام قید یا اسم است و از حیث گفتاری و عامیانه بودن هم این تفکیک صورت نگرفته و بهتر بود این تفکیکها هم انجام میشد. حُسن بزرگ فرهنگ ارائۀ شاهد مثالهای متنوع از صد و ده اثر ادبیات داستانی ایران است. او در فرهنگ فارسی عامیانه معانی استنباطیاش را به شاهد مثالهای متعددی مستند کرده و این حسن بزرگی است.